بینهایت، بیکران، نامحدود و لایتناهی کلماتی هستند که گهگاه به جای هم و برای منظور مشابهی استفاده میشوند. اما آیا آنها یکی هستند؟ یا تفاوتهایی دارند؟ این کلمات اغلب حسی توأم با شگفتی، کنجکاوی، نوعی تحسین و حتی ترس از مواجهه با یک بزرگ خارج از تصور را ایجاد میکنند. بدونِ پایانها، برای انسان موضوع فلسفه، شاخههای مختلف هنر، ادبیات، عرفان و آیینها بودهاند.علاقهمندی انسان به موضوع بینهایت در خور توجه است. آیا از آن روست که انسان از محدود بودن خویش مطلع است و میل به جاودانگی دارد و در نبود مصداق فیزیکی برای جاودانگی یا راهی به سمت آن، با ساختن مفهومی از آنچه مطلوب میپندارد امید به جاودانگی یا بازی روانی با آن را برای خویش ممکن میسازد؟ گویی موجودی محدود که امکانی برای بیپایانی ندارد با ساختن سمبل و نشانههایی از آن، خوشحال از ادای نام آن و بازی با مفهوم آن است. یا این علاقهمندی از آنجاست که به تعبیر بعضی نگرشها انسان موجودی بیپایان است و هر چه میبیند را محدود میداند و از شناسایی یک بیانتها همچون خودش تحت عنوان بینهایت حس آشنا بینی دارد و از آن لذت میبرد؟ هر دو ممکن است.
ادامه مطلب ...